اکثر این ملت کم سواد و پر مدعا و به قول صادق هدایت " بر ما مگوزید " و در نهایت به قول همان هدایت " چس ناله " سربده و شکوه کن هستند , اگر کمی تعمق داشتند و به حرفهای شاه توجه میکردند کشور ایران امروزه در میان ۲۰ کشور اصلی و تعیین کننده جهان بود نه مانند امروز بدبخت و خوار و ذلیل
کارآئى نیروى هوائى و به دنبال آن قصد فروش آیوکس به ایران که با اعتراض اسرائیل مواجه شده بود، بعد از سقوط نیکسون و روى کار آمدن غیرمنتظره آقاى بگین در اسرائیل شدت یافت و آرامش روابط ایران و آمریکا و دوستى چندین ساله ایران با اسرائیل (دولتهاى کارگرى) را به هم زد.
آقاى بگین معتقد بود که برترى نیروى هوائى اسرائیل تنها ضامن حفظ امنیت اسرائیل است و قابلیت نیروى هوائى ایران که علىرغم دوستى با اسرائیل نهایتا یک کشوراسلامى است میتواند براى امنیت اسرائیل خطرناک باشد. لذا اسرائیل با تمام قوا براى جلوگیرى از فروش ایوکس به ایران به مبارزه پرداخت و با نفوذى که در وسائل ارتباط جمعى دنیا داشت یک مبارزه تبلیغاتى شدید را علیه ایران به راه انداخت که ایران را به عنوان یک رژیم ضد بشر معرفى کند. و در این راه حتى از کنفدراسیون دانشجویان که ناخودآگاه و ذوق زده خود را مورد توجه وسائل ارتباط جمعى دنیا یافته بودند بطور غیر مستقیم استفاده کرد. دروغ پراکنى. شایعه سازى از قبیل انتشار کتاب (Crash of Seventy Nine) که پر فروشترین کتاب سال شد معرف نوع مبارزه اى بود که بر علیه مسئولان حکومتى در ایران بکار گرفته شد بطوریکه در زمانهائیکه در سیرالانکا ٢۵ هزار جوان را سر بریدند، پال پت در کامبوج، بیش از یک میلیون انسان را از خانه و کاشانه خود از شهر بیرون و در بیابانها سرگردان کرد، موقعیکه ده ها هزار نفر در کودتاى اندونزى در یکهفته سربه نیست شدند و در استادیوم سندیگو شیلى سرنوشت هزاران انسان هرگز معلوم نشد، مترو هاى پاریس، لندن و دیگر شهرهاى اروپا پر بود از، به اصطلاح، جنایات رژیم ایران. شدت این تبلیغات بنحوى بود که هرکس در اجتماع ایران رنگى داشت و میتوانست منشا اثرى شود با احساس مبهم یک گناه ناکرده بى نقش شده بود. ولى على رغم این کوششها فروش ایوکس به ایران با شکستن راى مساوى مجلس سناى آمریکاى توسط رئیس ان تصویب شد و این واقعه درگیرى شاه با آقاى بگین را به اوج خود رساند و براى مقابله به مثل به توافق شاه با صدام حسین در الجزیره انجامید.
عجیب آنکه ناگهان وسائل ارتباط جمعى آمریکا که در تمام مدت فعالیتِ ما دانشجویان هیچ توجهى به ما نداشتند ناگهان نسبت به کوچکترین حرکت ما علاقمند شده بودند و این توجه خود به شدت فعالیتهاى ما افزوده بود تا اینکه یک تلفن ناشناس، شخصى بدون اینکه اسم و رسم خود را فاش کند، روز و ساعت ورود شاه به سانفرانسیکو و محل اقامت او را به اطلاع ما رساند. این تلفن مشکوک ناگهان هشدارى بود به من که اى دل غافل این جنابان دارند از ما به عنوان مهره فشار به شاه در مذاکرات قریبالوقوع استفاده میکنند و توجه ناگهانى مطبوعات به ما بى علت نیست. به هر حال یک سال قبل از این جریان، کنگره دانشجویان ایران در آمریکا با شرکت انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا (به ریاست شاهین فاطمى) و همچنین انجمنهاى دانشجوئى در کالیفرنیا در برکلى تشکیل شده بود در قطعنامه پایانى خود در میان خواستههاى مختلف خواستار اجراى اصلاحات ارضى و تامین حقوق مساوى براى زنان در ایران شده بود. رفقاى ما در شرق آمریکا با استفاده از رابطهاى که با خانم روزولت داشتند خواستههاى ما دانشجویان را به اطلاع پرزیدنت کندى رسانده بودند و ما امیدوار بودیم که کندى خواستههاى مارا به اطلاع شاه برساند.
دوستان ملى و مذهبى ما بر این عقیده بودند که پایههاى سلطنت در ایران به دو ستون مالکیت و روحانیت استوار است و با توجه به اینکه پنجاه در صد املاک ایران نیز وقف روحانیت شیعه است هر گونه صحبت شاه در باره طرح اصلاحات ارضى و حقوق زنان پایههاى سلطنت او را به هم خواهد ریخت و این حرکت آغاز پایان یافتن حکومت شاه در ایران است. به همین دلیل رفقاى طرفدار جبهه ملى در انجمن دانشجویان اصرار داشتند که در پى شورشى که قرار بود در ایران با دعوت آیتالله خمینى در مخالفت با اصلاحات ارضى و حقوق زنان صورت پذیرد، دانشجویان هم در سراسر آمریکا تظاهراتى در مخالفت با رفراندوم و انقلاب سفید بر پا دارند. ولى با توجه به این که اصلاحات ارضى و حقوق زنان از خواستههاى کنگره دانشجویان در برکلى بود با راى شوراى مرکزى انجمن دانشجویان در کالیفرنیا تظاهراتى در مخالفت با رفراندوم انجام نگرفت و تظاهرات ۱۵ خرداد در تهران نیز با سیاستمدارى علم، نخست وزیر وقت، و حمایت آمریکا به تبعید آیتالله خمینى، و در نتیجه کینه او به آمریکا، و دیکتاتورى محمدرضا شاه منجر شد که «عاشورا»ى ١۵ خرداد را به «عاشورا»ى ۲۸ مرداد پیوند داد.
جتماعى که در سال ۱۹۲۵ (۱۳۰۳) یک حسابدار براى تنظیم دفاتر دیوانى خود نداشت و براى این منظور از یک کارشناس آمریکائى به نام آقاى میلسپو استفاده میکرد. در سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۵) داراى دو میلیون تکنوکرات و بوروکرات در موسسات دولتى و بخش خصوصى خود بود، اجتماعى که تعداد فارغ التحصیل هاى دبیرستانهاى جدید التاسیس ان در سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۶) از پانصد نفر تجاوز نمیکرد در سال ۱۹۷۶داراى ده میلیون دانش اموز و دانشجو در مدارس اموزشى خود بود که بیش از ۲۰۰ هزار نفر انان در دانشگاه هاى آمریکا و اروپا مشغول تحصیل بودند. اجتماعى که در سال ۱۹۶۳ (۱۳۴۱) تولید ناخالص ملى ان فقط ۵٫۴ بیلیون دلار بود (در همان سال من براى اى بى ام کار میکردم و فروش شرکت اى بى ام در ان سال ۶ بیلیون دلار بود) بودجه دانشگاه کالیفرنیا برکلى از بودجه دولت ایران بیشتر بود و تعداد واحد هاى تولیدى که بیش از صد کارکر فنى داشتند، مطابق لیست مرکز اموزش سازمان مدیریت صنعتى، از ۲۰۰ واحد تجاوز نمیکرد در سال ۱۹۷۶ با ۱۵۰۰۰ واحد تولیدى و سه میلیون کارگر فنى تولید ناخالصى در حدود ۶۰ بیلیون دلار فراهم آورده بود.
رویز نیکخواه از رهبران با نفوذ کنفدراسیون دانشجویان که در جریان تیراندازى به شاه به ۱۵ سال حبس محکوم شده بود پس از٧ سال که از زندان ازاد شده بود در یکى از کلاسهاى شش ماهه من، «تفکر سیستمها»، شرکت میکرد بى نهایت مورد علاقه من بود. یک روز طى یک صحبت دوستانه مرا در جریان تجربیات خود با اسلامیستهاى هم سلول خود (آیتالله طالقانى و آیتالله منتظرى و دیگران) گذاشت و از روش مبارزه، چگونگى استفاده از مساجد، منابع مالى که به آنان اجازه میداد ماهیانه هزار تومان به طلبههای خود بپردازند در موقعی که امثال آیتالله شریعتمدارىها فقط میتوانستند پانصد تومان پرداخت کنند آگاه کرد. پرویز با نکتهسنجى خاصى که داشت معتقد بود انچه رژیم ایران را تهدید میکند برخلاف برداشت حکومت و ساواک، چپ نیست بلکه مذهب است و عقیده داشت که دوستان چپ او، نادانسته، آتش بیار معرکهاى شدهاند که خود از اولین قربانیان آن خواهند بود. آنچه بعد از این ملاقات اتفاق افتاد داستان دیگریست که از حوصله این مقال خارج است ولى پیشبینى پرویز که خود نیز جزو اولین تیربارانىها بود در مورد سرنوشت چپ درست از آب در آمد و من اشکى را که در سوگ او ریختم هنوز از یاد نبردهام.
اکثر این ملت کم سواد و پر مدعا و به قول صادق هدایت " بر ما مگوزید " و در نهایت به قول همان هدایت " چس ناله " سربده و شکوه کن هستند , اگر کمی تعمق داشتند و به حرفهای شاه توجه میکردند کشور ایران امروزه در میان ۲۰ کشور اصلی و تعیین کننده جهان بود نه مانند امروز بدبخت و خوار و ذلیل
پاسخحذفکارآئى نیروى هوائى و به دنبال آن قصد فروش آیوکس به ایران که با اعتراض اسرائیل مواجه شده بود، بعد از سقوط نیکسون و روى کار آمدن غیرمنتظره آقاى بگین در اسرائیل شدت یافت و آرامش روابط ایران و آمریکا و دوستى چندین ساله ایران با اسرائیل (دولتهاى کارگرى) را به هم زد.
پاسخحذفآقاى بگین معتقد بود که برترى نیروى هوائى اسرائیل تنها ضامن حفظ امنیت اسرائیل است و قابلیت نیروى هوائى ایران که علىرغم دوستى با اسرائیل نهایتا یک کشوراسلامى است میتواند براى امنیت اسرائیل خطرناک باشد. لذا اسرائیل با تمام قوا براى جلوگیرى از فروش ایوکس به ایران به مبارزه پرداخت و با نفوذى که در وسائل ارتباط جمعى دنیا داشت یک مبارزه تبلیغاتى شدید را علیه ایران به راه انداخت که ایران را به عنوان یک رژیم ضد بشر معرفى کند. و در این راه حتى از کنفدراسیون دانشجویان که ناخودآگاه و ذوق زده خود را مورد توجه وسائل ارتباط جمعى دنیا یافته بودند بطور غیر مستقیم استفاده کرد. دروغ پراکنى. شایعه سازى از قبیل انتشار کتاب (Crash of Seventy Nine) که پر فروشترین کتاب سال شد معرف نوع مبارزه اى بود که بر علیه مسئولان حکومتى در ایران بکار گرفته شد بطوریکه در زمانهائیکه در سیرالانکا ٢۵ هزار جوان را سر بریدند، پال پت در کامبوج، بیش از یک میلیون انسان را از خانه و کاشانه خود از شهر بیرون و در بیابانها سرگردان کرد، موقعیکه ده ها هزار نفر در کودتاى اندونزى در یکهفته سربه نیست شدند و در استادیوم سندیگو شیلى سرنوشت هزاران انسان هرگز معلوم نشد، مترو هاى پاریس، لندن و دیگر شهرهاى اروپا پر بود از، به اصطلاح، جنایات رژیم ایران. شدت این تبلیغات بنحوى بود که هرکس در اجتماع ایران رنگى داشت و میتوانست منشا اثرى شود با احساس مبهم یک گناه ناکرده بى نقش شده بود. ولى على رغم این کوششها فروش ایوکس به ایران با شکستن راى مساوى مجلس سناى آمریکاى توسط رئیس ان تصویب شد و این واقعه درگیرى شاه با آقاى بگین را به اوج خود رساند و براى مقابله به مثل به توافق شاه با صدام حسین در الجزیره انجامید.
عجیب آنکه ناگهان وسائل ارتباط جمعى آمریکا که در تمام مدت فعالیتِ ما دانشجویان هیچ توجهى به ما نداشتند ناگهان نسبت به کوچکترین حرکت ما علاقمند شده بودند و این توجه خود به شدت فعالیتهاى ما افزوده بود تا اینکه یک تلفن ناشناس، شخصى بدون اینکه اسم و رسم خود را فاش کند، روز و ساعت ورود شاه به سانفرانسیکو و محل اقامت او را به اطلاع ما رساند. این تلفن مشکوک ناگهان هشدارى بود به من که اى دل غافل این جنابان دارند از ما به عنوان مهره فشار به شاه در مذاکرات قریبالوقوع استفاده میکنند و توجه ناگهانى مطبوعات به ما بى علت نیست. به هر حال یک سال قبل از این جریان، کنگره دانشجویان ایران در آمریکا با شرکت انجمن دانشجویان ایرانی در آمریکا (به ریاست شاهین فاطمى) و همچنین انجمنهاى دانشجوئى در کالیفرنیا در برکلى تشکیل شده بود در قطعنامه پایانى خود در میان خواستههاى مختلف خواستار اجراى اصلاحات ارضى و تامین حقوق مساوى براى زنان در ایران شده بود. رفقاى ما در شرق آمریکا با استفاده از رابطهاى که با خانم روزولت داشتند خواستههاى ما دانشجویان را به اطلاع پرزیدنت کندى رسانده بودند و ما امیدوار بودیم که کندى خواستههاى مارا به اطلاع شاه برساند.
پاسخحذفدوستان ملى و مذهبى ما بر این عقیده بودند که پایههاى سلطنت در ایران به دو ستون مالکیت و روحانیت استوار است و با توجه به اینکه پنجاه در صد املاک ایران نیز وقف روحانیت شیعه است هر گونه صحبت شاه در باره طرح اصلاحات ارضى و حقوق زنان پایههاى سلطنت او را به هم خواهد ریخت و این حرکت آغاز پایان یافتن حکومت شاه در ایران است. به همین دلیل رفقاى طرفدار جبهه ملى در انجمن دانشجویان اصرار داشتند که در پى شورشى که قرار بود در ایران با دعوت آیتالله خمینى در مخالفت با اصلاحات ارضى و حقوق زنان صورت پذیرد، دانشجویان هم در سراسر آمریکا تظاهراتى در مخالفت با رفراندوم و انقلاب سفید بر پا دارند. ولى با توجه به این که اصلاحات ارضى و حقوق زنان از خواستههاى کنگره دانشجویان در برکلى بود با راى شوراى مرکزى انجمن دانشجویان در کالیفرنیا تظاهراتى در مخالفت با رفراندوم انجام نگرفت و تظاهرات ۱۵ خرداد در تهران نیز با سیاستمدارى علم، نخست وزیر وقت، و حمایت آمریکا به تبعید آیتالله خمینى، و در نتیجه کینه او به آمریکا، و دیکتاتورى محمدرضا شاه منجر شد که «عاشورا»ى ١۵ خرداد را به «عاشورا»ى ۲۸ مرداد پیوند داد.
پاسخحذفجتماعى که در سال ۱۹۲۵ (۱۳۰۳) یک حسابدار براى تنظیم دفاتر دیوانى خود نداشت و براى این منظور از یک کارشناس آمریکائى به نام آقاى میلسپو استفاده میکرد. در سال ۱۹۷۷ (۱۳۵۵) داراى دو میلیون تکنوکرات و بوروکرات در موسسات دولتى و بخش خصوصى خود بود، اجتماعى که تعداد فارغ التحصیل هاى دبیرستانهاى جدید التاسیس ان در سال ۱۹۳۸ (۱۳۱۶) از پانصد نفر تجاوز نمیکرد در سال ۱۹۷۶داراى ده میلیون دانش اموز و دانشجو در مدارس اموزشى خود بود که بیش از ۲۰۰ هزار نفر انان در دانشگاه هاى آمریکا و اروپا مشغول تحصیل بودند. اجتماعى که در سال ۱۹۶۳ (۱۳۴۱) تولید ناخالص ملى ان فقط ۵٫۴ بیلیون دلار بود (در همان سال من براى اى بى ام کار میکردم و فروش شرکت اى بى ام در ان سال ۶ بیلیون دلار بود) بودجه دانشگاه کالیفرنیا برکلى از بودجه دولت ایران بیشتر بود و تعداد واحد هاى تولیدى که بیش از صد کارکر فنى داشتند، مطابق لیست مرکز اموزش سازمان مدیریت صنعتى، از ۲۰۰ واحد تجاوز نمیکرد در سال ۱۹۷۶ با ۱۵۰۰۰ واحد تولیدى و سه میلیون کارگر فنى تولید ناخالصى در حدود ۶۰ بیلیون دلار فراهم آورده بود.
پاسخحذفرویز نیکخواه از رهبران با نفوذ کنفدراسیون دانشجویان که در جریان تیراندازى به شاه به ۱۵ سال حبس محکوم شده بود پس از٧ سال که از زندان ازاد شده بود در یکى از کلاسهاى شش ماهه من، «تفکر سیستمها»، شرکت میکرد بى نهایت مورد علاقه من بود. یک روز طى یک صحبت دوستانه مرا در جریان تجربیات خود با اسلامیستهاى هم سلول خود (آیتالله طالقانى و آیتالله منتظرى و دیگران) گذاشت و از روش مبارزه، چگونگى استفاده از مساجد، منابع مالى که به آنان اجازه میداد ماهیانه هزار تومان به طلبههای خود بپردازند در موقعی که امثال آیتالله شریعتمدارىها فقط میتوانستند پانصد تومان پرداخت کنند آگاه کرد. پرویز با نکتهسنجى خاصى که داشت معتقد بود انچه رژیم ایران را تهدید میکند برخلاف برداشت حکومت و ساواک، چپ نیست بلکه مذهب است و عقیده داشت که دوستان چپ او، نادانسته، آتش بیار معرکهاى شدهاند که خود از اولین قربانیان آن خواهند بود. آنچه بعد از این ملاقات اتفاق افتاد داستان دیگریست که از حوصله این مقال خارج است ولى پیشبینى پرویز که خود نیز جزو اولین تیربارانىها بود در مورد سرنوشت چپ درست از آب در آمد و من اشکى را که در سوگ او ریختم هنوز از یاد نبردهام.
پاسخحذفلینک کل این مقاله خواندنی برای میهن دوستانی که واقعن به ایران میاندیشند
پاسخحذفhttp://kayhanlondon.biz/fa/1393/11/04/در-باره-دلایل-سقوط-نظام-پیشین-جمشید-قرا/