مریم فیروز فرمانفرما از خانوادههایِ تراز اول و بسیار بالایِ قاجاریه بوده و نسبت بسیار نزدیکی هم با دکتر مصدق داشته است
(دختر دایی دکتر مصدق)
بانو مریم فیروز از خانوادهای پر جمعیت با ۳۲ خواهر و برادر
مریم فیروز به کمک ایرج اسکندری (شاهزاده دیگر قاجار و بنیان گذار حزب توده ایران) وارد حزب توده شد پس از چندی با نور الدین کیانوری( رهبر حزب توده) ازدواج کرد و این آغاز یک زندگی پر کشمکش و تلاطم بود.
مریم فیروز یکی از رابطان دکتر مصدق با حزب توده بود و در روزهایِ بحرانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد این ارتباط شکل بسیار بیشتری داشت.
پس از وقایع مرداد ۱۳۳۲، حزب توده ایران (فعالترین و قویترین حزب کمونیستی خاور میانه) غیر فعال شد و
و مریم فیروز به همراه همسرش در سال ۱۳۳۶ ایران را ترک کرد. دمی از مبارزه با رژیم پهلوی و بر اندازی آن غافل نشدند. در نهایت به حمایت بسیار از خمینی، انقلاب اسلامی و تلاشهایِ بسیار جهت پشتیبانی از خط امام، حزب توده به رهبری نور الدین کیانوری و همسرش صورت گرفت. مریم فیروز از خمینی بخاطر بر اندازی پهلوی تشکر کرد.
مریم فیروز و همسرش ، عمری مبارزه و رهبریت حزب توده ایران
در نهایت سال ۱۳۶۱، سپاه پاسداران آنها را دستگیر کرده، زندانی و شکنجه کردند.
در اعترافات کیانوری شکسته و تکیده اظهار داشت حزب توده از آغاز تا به امروز ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده است.
همین شاهزادههایِ قاجار بودند که به خاطر کینه پهلوی حزب توده را پایه گذاری کردند .. از تجزیه ایران بگیرید تا کشتن مردم بی گناه و ایجاد ۲ دستگی در ارتش و سربازان ... خلاصه هر خیانتی که بگید را مرتکب شدند تا پهلوی را سرنگون کنند . آخر سر هم زیر عبایِ خمینی خزیدند و به داد گاهها و جنایات خمینی افتخار کردند ....ای خاک بر سرشان
پاسخحذفچرا نگفتید که خود ایت الله کیانوری نوه شیخ فضل الله نوری میباشند و اینان خیا نت به ملت در رک و ریشه شان بود.
پاسخحذفtof bar in hezbe khaen . ke joz zarbe be iran va irani dar toule hayate kasifash kari nakard
پاسخحذفحالا هم که این توده ایها افتادند واسه روحانی و پور محمّدی و رفسنجانی سینه میزنند.
پاسخحذفهاهاها سايت پيك نت شده ارگان رفسنجانى
حذفمصدق السلطنه قاجار این فراماسون بزرگ انگلیسی چه کسی هست ؟
پاسخحذفدربار قاجار به دو بخش طرفدار روس و انگلیس تقسیم شده بود که درباریان طرفدار این دو گروه برای حفظ ثروت و قدرت خود در مقابل هوسهای ناصرالدین شاه نوکری دو سفارت خانه
روس و انگلیس را در بست پذیرفته و تمام اخبار مملکت و در بار را در اختیار این دو سفارت خانه قرار میدادند . این دو سفارت خانه مناطق امنی هم داشتند که منطقه قلهک در شمال تهران در
اختیار انگلیس ها و منطقه چیذر که ان هم در شمال تهران است در اختیار روسها بود و وقتی یکی از این نوکر ها در خطر قرار میگرفت به ان مناطق فرار میکرد و به تعریف قجر ها (بست ) مینشست
ان وقت هیچ کس حتی ناصرالدین شاه جرات نداشت به ان شخص کوچکترین صدمه ای بزند .
این دو دسته درباریان برای عوام فریبی و مردم داری همیشه یک جنگ ساختگی با اربابان خود راه میانداختند تا مردم عوام و بی سواد را هوادار خود سازند بنابر این برای عوام روشن شدن این که اینها
خدمت گذار هستند یا نوکر بسیار مشکل بود اما اگر کسی در زمان شاه به خود زحمت میداد و کتاب های خاطرات درباریان زمان ناصر الدین شاه را میخواند هر دو دسته را به خوبی میشناخت .
در زمان قاجار ها که هیچ کس صاحب زمین نبود و زمین ها مال ارباب ها و ملایان قدرتمند بود ، شاهان قجر برای گرفتن مالیات از زمین ها یا واگذاری آنها به ارباب جدید و برای سر شماری رعیت که
با زمین واگذار میگردید ( به طور مثال میگفتند یک پارچه آبادی با ۶۰ سر رعیت که این ((سر )) واحد شمارش رعیت بود ) اداره ای با نام استیفا داشتند که تمام دهات و سرزمین ایران در دفاتر این ادارات
ثبت بود و رییس این اداره را مستوفی الممالک مینامیدند .
در زمان ناصرالدین شاه مستوفی گری با میرزا یوسف خان بود که صدر اعظم ناصر الدین شاه هم بود و شخص مورد اعتماد میرزا یوسف خان پدر همین محمد مصدق بود که به دلیل اینکه هر چه را مستوفیان
کوچک مینوشتند وی باید تصدیق میکرد به مصدق معروف گردید (یعنی تصدیق کننده ) و در زمان رضا شاه کبیر که این ملت صاحب لقب (آقا) به جای (رعیت ) گردید و میتوانست برای خود نام فامیل برگزیند این لقب را برای نام
فامیل خود برگزیدند .
میرزا یوسف خان برای رسیدن به صدارت عظما و هم برای اینکه مستوفی گری را از دست ندهد پسر ۷ ساله خود یعنی میرزا حسن خان را رییس استیفا کرد که این امر به پدر مصدق گران آماده و در خانه نشست
و به عنوان مریضی بر سر کار نرفت که این وانمود کردن به مریضی را قجرها (تمارض ) مینامند کاری که محمد مصدق بارها انجام میداد و در مواقع حساس یا مریض بود یا غش میکرد .
پدر محمد مصدق بعد از چندی زیر فشار بودن محمد مصدق ۱۰ ساله را به جای خود نشاند و ایشان از ده سالگی در دربار قاجار مشغول کار شدند .
محمد مصدق که در عوام فریبی شاید از تمام اسلاف قجر خود گوی سبقت را برده باشد دارای آبادیهای بسیار به لطف شغل مستوفی گری بود که اکثر در اصفهان و کاشان و همین احمد اباد که قبله گاه مشتی عوام هست
بود و برای حفظ ان تمام تلاش خود را میکرد و دلیل دشمنی وی با پهلوی از همین جا نشات میگیرد .
وی برای حفظ قدرت هر کاری میکرد از جمله شاید عده ای ندانند محمد مصدق دایی مریم فرمانفرما یعنی زن نورالدین کیانوری رهبر حزب توده بود و اخبار دو طرف را در سالهای قبل از ۳۲ رد و بدل میکرد یعنی این مصدق به ظاهر ضد
توده ای در خفا در بالاترین سطح با آنها مراوده داشت .
خود مریم فرمانفرما دختر فرمانفرما بزرگ بود که فرمانفرما دارای ده ها فرزند بود که بنا به حیله گری قاجاری هر کدام را به کاری گمارده بود یعنی یک پسرش افسر توپخانه ارتش رضا شاه بود و دیگر آخوند حوزه علمیه
و ... به همین ترتیب ،،، و این دختر یعنی مریم را برای بودن در دایره قدرت به ازدواج محتشم السلطنه رییس مجلس شورای ملی زمان رضا شاه در آورد و چون فهمید رضا شاه دورانش تمام شده و شاید حزب توده به قدرت
برسد با وجود دو فرزند طلاق وی را گرفت و به حزب توده فرستاد که در جنگ طبری و کیانوری ، کیانوری پیروز و یک شاهزاده قاجار زن رهبر حزب کمونیست کارگری ایران گردید .
این خلاصه ای بود از فضای کثیف سیاسی ضد پهلوی در ایران که من از میلیون ها شواهد چند تای آنرا آوردم .
منابع مورد استفاده : خاطرات اعتماد السلطنه ، خاطرات سیاسی امین الدوله ، خاطرات کیانوری ،خاطرات عبداله مستوفی ،فراماسونری در ایران ، روزنامه خاطرات بصیر الملک شیبانی ، خاطرات دوستعلی خان معیر الممالک ،
و ،،،،
از كمى واقعيت يك دروغ بزرگ ساختى
حذف"چرا نگفتید که خود ایت الله کیانوری نوه شیخ فضل الله نوری میباشند..."
پاسخحذفالبته گفته ميشه كه پسر شيخ فظل الله (پدر كيانورى) خودش جزو كسانى بوده كه طناب دار رو بگردن شيخ فظل الله (پدر) انداخته و بالا ميكشند. پس صرف پسر يا نوه بودن دليلى براى همفكر بودنشون نيست.
اقای عزیز حتی اکر بنا بروایت تاریخ پسر شیخ فضل الله نوری طناب دار را بر کردن پدر انداخته باشد باز هم کار غلطی انجام داده و منظور من این بود که اینها نسل اندر نسل به این کشور و مردم خیانت کردند.
حذف"مصدق السلطنه قاجار این فراماسون بزرگ انگلیسی چه کسی هست ...؟"
پاسخحذفواقعيات رو وارونه جلوه دادى، خودت هم ميدونى.
" برای ایران دوست بودن باید شرف ایرانی داشت "
پاسخحذف" برای ایران دوست بودن باید شرف ایرانی داشت "
مسبب کودتا منم
از آنجایی که اثرات دوره " انحطاط " مفهوم و معانی عقاید را سلب کرده و یکرشته کلمات و الفاظ خالی از معنی ،قائم مقام حقایق قرار داده اینست که در بعضی جراید پس از یکسال که از کودتا گذشته تازه دیده میشود در اطراف ان قلم فرسایی میکنند آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مسخره نیست ؟.
کسی میتوانست مسبب این اقدام شود که تمام عمرخود را جزو صف و قشون صرف کرده . اغراض حقیقی مستشاران خارجی را ، از هر طبقه و صنفی در خرابی بنیان این مملکت عملا استنباط کرده باشد .
اشخاصی میتوانستند در مقام اجرای این مقصود برایند که مدت عمر در کوه و بیابان جان خود را در راه این مملکت بر کف دست گرفته و تشخیص داده باشند که زمامداران نالایق پست فطرت ، تمام فداکاریهای آنها را به هیچ شمرده و تمام زحمات افراد قشونی را فدای صد دینار منفعت خود نموده اند .
آری هرکس نمیتوانست پرده این شمایت کاریها را دریده ، دستهای خارجی را از گریبان این مملکت بیچاره قطع و به خود سری و بی لیاقتی و منفعت طلبی مزدوران داخلی ختمه دهد . این یک فکری نبود که در اثر گردش در باغ "کاخ گلستان" و اتاق های گرم انشاد شده باشد ، کسی را در این مورد یارای اقدام و عمل بود که بدبختی که بدبختی و بیچارگی را در جلوی چشم ، بطور عبرت دیده و تمام ان بیچارگی ها را با تمشیات هیولاهای عجیب و غریب کرسی نشینان "تهران " موازنه کرده باشد .
با کمال افتخار و شرف بشما میگویم که مسبب حقیقی کودتا منم ، این راهی است که پیموده ام و از اقدامات خود ابدا پشیمان نیستم .
من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابدا شرمنده نیستم . من نمیخواستم تحمل نمایم که نفوس بیچاره "ایران " و هموطنان بدبخت من به فروش اجانب آمده و پست فطرتان تهران هم اسناد این مبایعه را امضا میکنند .
برای من طاقت فرسا بود که این ملت بیچاره سالی ده کرور تومان مخارج قشون را از" بیوه زنهای فقیر کرمان و بلوچستان " دریافت نموده و ان وقت یک نفر دزد ده سال در اطراف "قم "و" کاشان" و تا دروازه " تهران " مشغول شرارت و راه زنی و سپس بعضی از مرکزیان را هم در تمام دزدیها ، شریک و انباز ببینم ، آری تحمل این شداید و مظالم برای من و هر کس که خود را پرورده این آب وخاک میداند کمر شکن و طاقت فرسا بود و با لا خره با حقوق بشریت من مخالف بود که ببینم و مشاهده کنم یک جمعی پست فطرت دون همت نالایق ، رشته ارکان مملکت را گسسته و در صدد ان هستند که بحیات استقلالی مملکت و ملت خاتمه داده و در تمام موارد مختصر نفع شخصی را بر ارکان یک مملکت سه هزار ساله ترجیح و مرجح سازند .
من به پیشرفت و منظور و مقصود "" مقدس "" خود مطمئن هستم و در تمام موارد از خدای ایران و روح ملت خود استمداد میجویم ، زیرا غیر از این دو نقطه اتکا به هیچ نقطه ای متکی نبوده و نخواهم بود.
وزیر جنگ - رضا
دوم برج حوت ١٣٠٠
برابر ٢٣ جمادی الثانی ١٣٤٠ قمری
فرازهای هست از اعلامیه رضا شاه کبیر بنیان گزار ایران نوین که برخلاف تمام آنچه که قجرها وبعد از ان شورویها در جنگ سرد برای تصاحب ایران بافته بودند و هنوز هم خوراک تعدادی بیسواد است حقانیت وی و ایران دوستی ان مرد بزرگ بر مردم ایران آشکار شده و شما به خوبی در این اعلامیه میبیند که روزگار ایران دارد به همان روزگاری بر میگردد که میهن دوستی به نام رضا شاه برای ان قیام کرد .
برگرفته از : شرح زندگانی من (تاریخ اجتمایی و اداری دوره قاجاریه ) عبداله مستوفی جلد سوم چاپ سوم ١٣٦٠ انتشارات زوار
آدم برفی
نا شناسی که نوشتی حقایق را وارونه جلوه دادی و به سبک قجر ها قضاوت هم کردی که من خود میدانم ، میشه مثل من با سند بنویسی کجا این حقایق وارونه بود ؟ البته با سند بنویس این مطالب با استناد به " فکت " های تاریخی نوشته شده نه مثل شما اسلامیون از روی شکم و باد هوا
پاسخحذفمصدق را همین فامیل لجنش سرنگون کردند
پاسخحذفانقدر توده ایها به مصدق گره خرده بودند که جدایی امکان نداشت