دکتر صدیقی که یکی از دوستداران دکتر مصدق بوده است و در کابینه ایشان سمت وزارت کشور را بر عهده داشته در نامهای
به همایون کاتوزیان میگوید در عین احترام و ملاحظه بسیار به دکتر مصدق گفتن حقیقت را ارجح میداند:
دکتر مصدق : ... من مجلس را منحل میکنم
دکتر صدیقی : چطور؟
دکتر مصدق: به کمک رفراندوم
دکتر صدیقی :جناب آقای دکتر، جناب عالی سال هاست عضو پارلمان بودهاید، شهرت شما به واسطه همین مورد است،انتخابات مجلس فعلی در زمان زمام داری جناب عالی صورت گرفته و نسبت به آن اظهار خوش بینی کرده بودید. حالا با نقص قانون اساسی و وجود سوابق که در حقوق اساسی و تاریخ مشروطیت هنگام فطرتهایِ متوالی، آیا انحلال مجلسی را که در آن اکثریت دارید از راه اجرایِ رفراندوم از حیث مصالح داخلی و خارجی به صلاح مملکت میدانید؟اگر پس از انحلال مجلس شاه نخست وزیر دیگری انتخاب کند چه میکنید؟
دکتر مصدق : شاه جرات نمیکند.
( مصدق نمیگوید قانونی نیست ، زیرا به خوبی میداند که در صورت عدم وجود مجلس، شاه اختیار عزل نخست وزیر را دارد)
صدیقی حتا تا به آنجا پیش میرود که به دکتر مصدق میگوید: از آنجایی که انحلال مجلس را زیبنده این دولت نمیدانم اگراجازه فرمائید استعفایِ خودم را تقدیم کنم.
دکتر صدیقی با ایجاد شرایطی که به شاه قانوناً اجازه دخالت میداد موافق نبود و در مورد پیش آمدهایِ آن سخت بیمناک . البته تنها دکتر صدیقی نبود که مخالف انحلال مجلس بود، سنجابی و چند تن دیگر از دلسوزان و یاران دکتر مصدق نیز مخالف بودند. رئیس مجلس نیز که با رفراندوم انحلال مجلس مخالف بود و به نشانه اعتراض یازدهم مرداد ۱۳۳۲ از سمت خود استعفا داد..
منبع:
کتاب مصدق و نبرد قدرت : همایون کاتوزیان
نامه دکتر صدیقی به کاتوزیان که در مجله `` فصل کتاب `` سال ۱۳۷۰ در لندن نیز چاپ شده
است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر